سه بازیگری که هیچوقت نتوانستند شرور تأثیرگذار دنیای DC باشند
1%
  • 0/10

سه بازیگری که هیچوقت نتوانستند شرور تأثیرگذار دنیای DC باشند

سه بازیگری که هیچوقت نتوانستند شرور تأثیرگذار دنیای DC باشند ۰ 2 ساعت قبل یادداشت (سینمایی) کپی لینک

در سینما، هیچ قهرمانی بدون یک ویلن قدرتمند معنا ندارد. همان‌طور که جهان سینمایی مارول با شخصیت تانوس به اوج رسید، جایی که استودیو طی سال‌ها برای خلق یک تبهکار بزرگ سرمایه‌گذاری کرد، جهان دی‌سی هم روزی به لطف بازی فراموش‌نشدنی هیث لجر در نقش جوکر، توانست به شکوهی کم‌نظیر برسد. لجر با اجرای خود در سه‌گانه‌ی کریستوفر نولان، استاندارد تازه‌ای برای نقش‌آفرینی ویلن‌ها در فیلم‌های ابرقهرمانی تعریف کرد؛ اما از آن زمان به بعد، دی‌سی دیگر نتوانست آن جادوی خاص را تکرار کند.

از زمان «شوالیه تاریکی» تا امروز، دنیای سینمایی DC پر بوده از تلاش‌ها برای ساخت ویلن‌های جدید و تأثیرگذار، اما بسیاری از آنها به‌جای تبدیل شدن به چهره‌هایی ماندگار، در میان فیلمنامه‌های ضعیف و ساختارهای ناهماهنگ گم شدند. در حالی که بازیگران بزرگی برای این نقش‌ها انتخاب شدند، استعدادشان در قالب‌هایی بی‌جان و ناقص به هدر رفت.

در این مقاله، سه نمونه از همین موقعیت‌های ناامیدکننده را مرور می‌کنیم: جایی که انتخاب بازیگری عالی در DC، به‌جای شکوه، تنها به حس استعدادِ هدررفته انجامید. سه ویلن، سه بازیگر فوق‌العاده، و سه فرصت طلایی که هرگز به بار ننشستند.

مارک استرانگ در نقش سینِسترو

در فیلم فانوس سبز نخستین نمونه برجسته از شروران سینمایی DC را می‌توان در شخصیت سینسترو با بازی مارک استرانگ مشاهده کرد. مارک استرانگ بازیگری شناخته شده و توانا است که سابقه درخشانی در ایفای نقش‌های منفی دارد و انتخاب او برای این نقش از نگاه بسیاری از منتقدان تصمیمی صحیح تلقی شد. با این حال پرسش اصلی این است که چرا شخصیت سینسترو نتوانست به یک شرور موفق و تاثیرگذار تبدیل شود.

فیلم فانوس سبز با وجود برخورداری از بودجه بسیار زیاد نتوانست در جلب نظر منتقدان موفق عمل کند و بخش عمده‌ای از انتقادها به ضعف شخصیت پردازی و آشفتگی روایت معطوف بود. در چنین شرایطی بستری که باید برای پرورش یک شرور قدرتمند فراهم می‌شد شکل نگرفت و شخصیت سینسترو نیز به حاشیه رانده شد. در نتیجه بازیگر هرچقدر هم توانا باشد بدون زمینه لازم امکان درخشش کامل را نخواهد داشت.

شخصیت سینسترو در فیلم زمان بسیار محدودی برای پرداخت و توسعه دارد. اگرچه اجرا و حضور مارک استرانگ توجه مخاطب را جلب می‌کند اما شخصیت او عمق لازم را به دست نمی‌آورد. سینسترو حضور کوتاه اما تاثیرگذار دارد ولی این حضور به دلیل عدم تمرکز روایت بر او، به جای تبدیل شدن به شروری اصلی تنها در حد معرفی باقی می‌ماند.

فیلم در پایان وعده شکل گیری ادامه‌ای برای شخصیت سینسترو می‌دهد اما عدم موفقیت اثر مانع ساخته شدن دنباله شد. در نتیجه شخصیتی که قرار بود در آینده به شروری شاخص تبدیل شود هرگز فرصت ظهور کامل پیدا نکرد و در نهایت به یکی از نمونه‌های هدررفت ظرفیت بازیگران و شروران سینمایی DC بدل شد.

انتخاب جسورانه و ناکام؛ جسی آیزنبرگ در نقش لکس لوتر

در فیلم بتمن علیه سوپرمن نقش لکس لوتر به جسی آیزنبرگ سپرده شد. بازیگری که توانایی‌های او در آثار مختلف به اثبات رسیده است اما انتخاب او برای این نقش و شیوه ارائه شخصیت با واکنش‌های منفی گسترده‌ای روبه‌رو شد. این شخصیت یکی از مهم‌ترین نمونه‌های شروران سینمایی DC است که نتوانست انتظارات را برآورده کند.

قرار بود لکس لوتر در این فیلم تهدیدی جدی، هوشمند و کاملا آگاه بر ضد قهرمانان باشد اما شخصیت پردازی او ساختار سنتی و مورد انتظار مخاطبان را دنبال نکرد. ارائه او بیش از حد متفاوت و دور از تصویر کلاسیک این شخصیت بود و همین مسئله باعث شد مخاطبان تهدید لازم را در او تشخیص ندهند. ساختار پردازشی که برای این شخصیت طراحی شد بیش از حد جوان و اغراق آمیز برداشت شد و همین امر از تاثیرگذاری او کاست.

یکی از دلایل اصلی ناهماهنگی این شخصیت با انتظار عمومی، سبک بازیگری جسی آیزنبرگ بود. او در این نقش با لحن عصبی، رفتارهای نامنظم و دیالوگ‌های پراکنده ظاهر شد. هرچند این سبک برای شخصیت‌های دیگر سابقه موفقیت داشت اما برای لکس لوتر، که باید آرام، حسابگر و تهدیدگر باشد، مناسب نبود. این تضاد موجب تضعیف جنبه‌های منفی و هوشمندانه شخصیت شد.

در مجموع، فیلم به جای بهره بردن از شرور مرکزی قدرتمند، داستانی پیچیده و چندلایه ارائه کرد که فرصت نقش آفرینی کامل را از لکس لوتر گرفت. شخصیت پردازی نامتمرکز و روایت شلوغ اجازه نداد او به جایگاه شرور اصلی دست یابد. نتیجه این شد که لکس لوتر با وجود بازیگر توانا نتوانست به شروری برجسته در میان شروران سینمایی DC تبدیل شود.

بازیگر درخشان، نقش کم‌اهمیت؛ پدرو پاسکال در نقش مکسول لُرد

در فیلم زن شگفت انگیز ۱۹۸۴ شخصیت مکسول لرد با بازی پدرو پاسکال حضور دارد. بسیاری انتظار داشتند که حضور این بازیگر توانا به خلق یک شرور تاثیرگذار منجر شود اما شخصیت طراحی شده برای او نتوانست ظرفیت‌های بالقوه را بالفعل کند و نتیجه آن یکی دیگر از موارد ناکامی شروران سینمایی DC بود.

پدرو پاسکال از منظر توان بازیگری عملکردی قابل توجه دارد و در بسیاری از پروژه‌های پیشین خود درخشیده است. اما ساختار روایت فیلم تمرکز چندانی بر تبدیل او به شرور مستقیم ندارد. شخصیت مکسول لرد در روایت بیشتر نماد یک مفهوم کلی تلقی می‌شود تا یک تهدید مشخص. این امر باعث شد حضور او از حالت تقابل شخصی با قهرمان خارج شود.

مشکل دیگر ساختار انگیزه‌های شخصیت است. مکسول لرد انگیزه‌هایی پیچیده اما فاقد انسجام دارد و فیلم به جای گسترش عملی موقعیت‌های او، بیشتر از او چهره‌ای منفعل ارائه می‌دهد. او به جای اقدام به صورت مستقیم، اغلب در موقعیتی قرار دارد که رویدادها به سمت او می‌آیند و همین مسئله تهدید بودن او را کاهش می‌دهد.

فیلم همچنین از ظرفیت این شخصیت برای تبدیل شدن به تهدیدی شخصی علیه دیانا پرینس استفاده نکرد. ساختار کلی داستان بر محور تم‌هایی چون خواسته‌های انسانی و پیامدهای قدرت متمرکز است و همین موضوع مانع شده مکسول لرد نقش شرور فعال را ایفا کند. بنابراین این شخصیت نیز با وجود بازیگر مناسب به نمونه دیگری از شروران سینمایی DC تبدیل شد که نتوانستند جایگاه مطلوب را کسب کنند.

جمع‌بندی

در این بررسی سه نمونه از شروران سینمایی DC را معرفی کردیم که باوجود برخورداری از بازیگران توانا، به دلیل ضعف‌های ساختاری و کمبود فرصت‌های داستانی نتوانستند در حافظه مخاطبان ماندگار شوند. این نمونه‌ها بیانی روشن از آن هستند که موفقیت یک شرور تنها به بازیگر وابسته نیست بلکه نیازمند شخصیت پردازی دقیق، حضور فعال در روایت و بستری مناسب برای نمایش تهدیدگری است. افزون بر این، توسعه شخصیت در دنباله‌ها و روایت‌های مکمل نیز می‌تواند مسیر رشد یک شرور را مشخص کند؛ عاملی که برای برخی از این شخصیت‌ها هرگز فراهم نشد.



مطالب مرتبط

دیگران نیز خوانده‌اند

نظرات

دیدگاه خود را اشتراک گذارید
guest

0 دیدگاه
جدیدترین
قدیمی‌ترین بیشترین رای
Inline Feedbacks
View all comments