بهترین بازیهایی که ارزش دوباره بازی کردن را دارند
دومین تجربه، بهترین تجربه
قابلیت تکرارپذیری (Replayability) به یکی از عناصر مهم بازیهای ویدیویی مدرن تبدیل شده است، چرا که از جمله عواملی است که بیشترین تأثیر را در طول عمر یک اثر دارد. حال در این مقاله قرار است با 13 بازی ویدیویی آشنا شویم که دومین بار تجربه کردنشان، عمیقتر، غنیتر و گاه حتی لذتبخشتر از بار نخست است.
با این حال، به جز در ژانرهایی مانند؛ روگلایک (Roguelike) یا مترویدوانیا (Metroidvania)، جذاب نگه داشتن تجربهی بازی در دور دوم آسان نیست و تنها تعداد محدودی از بازیها توانستهاند بدون خستهکننده شدن، ارزش دوباره بازی کردن را داشته باشند. چه با داستانی رازآلود که برای درک کامل آن به بیش از یک بار بازی کردن نیاز دارید، و چه با گیمپلیای بینقص که هر چه بیشتر با آن وقت بگذرانید، لذتبخشتر میشود، برخی عناوین هستند که با هر بار تجربه، دوستداشتنیتر میشوند.
Ghostrunner 2
وقتی برای اولین بار بازی Ghostrunner 2 را بازی کنید، بهشدت سردرگم میشوید، چون بخشهای باز زیادی دارد که نسبت به بازی اول، به آن صورت شهودی و قابلدرک نبودند. اما وقتی بازی را به پایان برسانید و یاد بگیرید که چگونه از هر بخش عبور کنید، تجربهی دور دوم کاملاً متفاوت میشود؛ چرا که میتوانید دوباره آن روانی و سیالی خاصی را تجربه کنید که مشخصهی نسخهی اول بود.
بهجای اینکه زمان زیادی صرف پیدا کردن مسیر صحیح در بخشهای کمتر خطی کنید، میتوانید از طراحی بازتر مراحل استفاده کرده و از مکانیکهای فوقالعادهی حرکت بیشترین بهره را ببرید. در واقع، تمام کردن کمپین (بخش داستانی) بازی Ghostrunner 2 برای اولین بار، تا حدی شبیه یک آموزش اولیه است، چون فقط در دور دوم است که واقعاً پتانسیل کامل بازی را لمس میکنید.
Sundered
بازی Sundered میتواند تبدیل به یکی از بهترین مترویدوانیاییهایی شود که تاکنون تجربه کردهاید، به ویژه به این خاطر که بسته به تصمیمهای بازیکن در طول گیمپلی، دو تجربهی کاملاً متفاوت ارائه میدهد. اگر تصمیم بگیرید ارادهتان را به هرجومرج بسپارید تا قدرت بیشتری به دست آورید، بازی آسانتر خواهد شد، اما پایانبندیاش امیدوارکننده نخواهد بود و حس تلخوشیرینی برایتان بهجا میگذارد.
در نتیجه، تجربهی دوم بازی با انتخاب مسیر پاکی، برداشت ما را از بازی بهکلی تغییر میدهد؛ نه فقط به خاطر افزایش سختی، بلکه بهواسطهی تغییر در لحن داستان و حتی باسفایت نهایی. تعداد کمی از بازیهای مترویدوانیا به اندازهی بازی Sundered هماهنگی روایی و گیمپلی دارند، و همین ویژگی، آن را به تجربهای بسیار تکرارپذیر و رضایتبخش تبدیل میکند.
Signalis
بازی Signalis نه تنها یکی از بهترین بازیهای ترسناک مستقل و تریلرهای روانشناختی تاریخ است، بلکه از گیجکنندهترین تجربههایی است که میتوان تصور کرد. با الهام از روایتهای تکهتکهشده، درک داستان بازی بسیار پیچیده است و بهسختی میتوان در یک بار تجربهی آن، به تمام جزئیات دنیای بازی پی برد.
از آنجایی که طول بازی بیشتر به پیچیدگی معماهایش وابسته است، تجربهی دوبارهی کمپین برای کشف تمام رازها هم سریع است و هم ارزشمند، چراکه عمق و کیفیت دنیای بازی، آن را بهشدت جذاب کردهاند. از آنجا که پیشتر راهحلها را میدانید، تجربهی دوم بازی Signalis به شما اجازه میدهد ارتباط میان نقاط مختلف داستان را کشف کرده و در عین حال، از انبوه جزئیات ریز در هر اتاق لذت ببرید؛ پس قطعا ارزش دوباره بازی کردن بالایی دارد.
BioShock Infinite
اگرچه بازی BioShock Infinite به مرور زمان تبدیل به کمدوستداشتنیترین بازی از سهگانه برای عدهای شده است -البته به عقیده عده زیادی هم، بهترین نسخه این سری است-، اما نمیتوانیم انکار کنیم که از نظر مقدار ارزش دوباره بازی کردن، لذتبخشترین آنها است. پس از پایان شگفتانگیز کمپین اصلی (بخش داستانی)، غیرممکن است که هنگام تماشای تیتراژ پایانی، از شگفتی عظیمی که دیدهاید متحیر نشوید و همهی آنچه در طول ماجراجویی تجربه کردهاید را دوباره بازاندیشی نکنید.
اگر داستان را بار دیگر بازی کنید، متوجه جزئیات بیشماری خواهید شد که به خاطر نداشتن دانش کافی از اسرار بازی در بار اول از دست داده بودید و این امکان را به شما میدهد که هر نکتهی مهم روایی را بیشتر و بهتر درک کنید. از نظر گیمپلی، بازی BioShock Infinite دلایل زیادی برای تجربهی دوباره ارائه نمیدهد، شاید به جز حالت چالشبرانگیز 1999، اما لذت فهم عمیقتر داستان آن به تنهایی ارزش تجربهی دوباره را دارد.
Mass Effect Trilogy
سهگانهی Mass Effect بهطرز مشخصی در دومین تجربهی بازی بهتر میشود و دلیل اصلی آن، دوگانگی Paragon / Renegade است. برخلاف بسیاری از بازیهای نقشآفرینی که بر پایه تصمیمهای کوچک و پراکنده بنا شدهاند، BioWare به بازیکن اجازه میدهد که میان دو مسیر عمده و کاملاً متفاوت یکی را انتخاب کند: Paragon (با اصول اخلاقی بالا) یا Renegade (عملگرای خشن و بیپرواتر). به خاطر ساختار سیستم مهارتها، بازیکن عملاً مجبور است از همان ابتدا به یکی از این دو مسیر متعهد بماند، چرا که انتخابهای کلیدی معمولاً به سطح بالایی از Paragon یا Renegade نیاز دارند. در نتیجه، بسیاری از بازیکنان در اولین تجربهی خود، مسیر را بهطور کامل در یکی از دو جهت دنبال میکنند—یا 100٪ Paragon یا 100٪ Renegade.
با اینکه این نوع دوتاییسازی مورد نقد قرار گرفته، نمیتوان انکار کرد که این دو مسیر، تجربههایی کاملاً متفاوت از نظر لحن، رفتار شخصیت اصلی (Shepard)، و واکنش دیگر کاراکترها ارائه میدهند. و اگر قرار باشد بازی را مجدد تجربه کنید، چرا اینبار نه بهجای جنسیت Shepard تغییر دهید و نه حتی رابطهی عاطفی متفاوتی را امتحان کنید؟
به همین خاطر است که سهگانه Mass Effect نهتنها به خاطر داستان عظیم و جهانسازیاش، بلکه به دلیل ظرفیت بالای بازبینی از منظرهای مختلف، یکی از بهترین بازیهایی است که میتوان آن را چندین بار با لذت تجربه کرد.
Fear & Hunger
اولین بار که وارد زندانهای بازی Fear & Hunger میشوید، کل تجربه بسیار پرتنش، طاقتفرسا، تاریک و سرکوبکننده است که این ویژگیها آن را به یک بازی مستقل عالی تبدیل میکند. با این حال، تجربهی دوم شما است که واقعاً عظمت سیستمهای بازی را ثابت میکند، زیرا بدون فشار رسیدن به پایان و دیدن همهچیز، میتوانید خیلی آرامتر کاوش و آزمایش کنید.
در نتیجه، کشف اسرار گیمپلی و روایت بازی هدف جدیدی میشود، بهویژه زمانی که تصمیم میگیرید پایانهای جدید را ببینید و باسفایتهای مخفی را پیدا کنید. بازی Fear & Hunger عنوانی است که عملکرد پیچیدهاش ممکن است باعث دلزدگی شود، اما اگر از بازی کردن بدون هدایت مستقیم لذت میبرید، این بازی یکی از بهترینها برای چندبار بازی کردن با شخصیتهای مختلف است.
Dishonored 2
با توجه به اینکه از طراحی مرحلهای که طرفداران آن را بهترین طراحی مرحله در تاریخ مینامند، برخوردار است، بازی Dishonored 2 یکی از بازیهای با قابلیت تکرارپذیری بالا در دهه گذشته محسوب میشود. با وجود اینکه مخاطبان نزدیک به چند ده بار آن را کامل کردهاند، هنوز هم تغییرات جزئیای پیدا میکنند که به آنها اجازه میدهد هر مرحله را به شکلی متفاوت تجربه کنند؛ چه از کشف یک مسیر جدید باشد یا تعامل میان شخصیتها.
همراه با دقت فوقالعاده در جزئیات، بهخاطر عمق، چندلایه بودن و خلاقیت در هر ماموریت، مراحل این بازی مثل یک جعبه شن کوچک هستند که میتوانید تخیل خود را در آن آزاد کنید. از آنجا که میتوانید هم به عنوان Emily و هم Corvo بازی کنید، ارزش دوباره بازی کردن آن حتی بیشتر میشود و این موضوع دلیل محکمی است که چرا بازی Dishonored 2 جزو بهترین بازیهای مخفیکاری تمام دوران است.
ULTRAKILL
بازی ULTRAKILL یکی از بالاترین سقفهای مهارت را در میان بازیهای مستقل دارد، زیرا تسلط بر گیمپلی بینقص آن کار آسانی نیست. تمام کردن بازی فقط شروع کار است؛ تجربه واقعی در تکرار هر جهان و کسب بالاترین رتبهها برای کشف اسرار دنیای آن نهفته است.
برای رسیدن به این هدف، باید با مکانیکها یکی شوید، نقاط قوت هر سلاح و تهدیدهای هر نقشه را بهخوبی بشناسید تا بهترین زمانها و بالاترین سبک را به دست آورید. در بار اول، بازی ULTRAKILL یک بازی شوتر اولشخص عالی است، اما در بار دوم، به یک شاهکار در ژانر خود تبدیل میشود.
Cyberpunk 2077
درست است که بازی Cyberpunk 2077 دارای سیستم مبارزهای کاملاً قابل تنظیم، سیستم گذشته شخصیت (Origin) و انتخابهای متنوع در داستان است، اما هیچکدام از این عناصر بهتنهایی برای خاص بودن این بازی کافی نیستند؛ زیرا پیش از آن، بازیهای نقشآفرینی دیگری این ویژگیها را ارائه کرده بودند. چیزی که بازی Cyberpunk 2077 را واقعاً خاص میکند، داستان رستگاریاش است.
برای کسانی که بازی را در زمان عرضهی فاجعهبارش در سال 2020 تجربه کردند و سپس در زمان انتشار بستهی الحاقی Phantom Liberty در سال 2023 دوباره به آن بازگشتند، این تنها بازیای است که بدون شک، تجربهی دوم آن بهتر از نخستین بار است. طی این سه سال، باگهای بازی رفع شدند، سیستم مبارزه متعادل شد و محتوای کاملاً جدیدی به آن افزوده شد. بازی Cyberpunk 2077 اکنون تبدیل به نمادی از هر دو سوی طیف بازیهای ویدیویی شده است: بدترین و بهترینِ ممکن.
این مسیر تکاملی پرسشی بزرگتر را دربارهی ماهیت ویرایش آثار هنری مطرح میکند. امروزه، بازیهایی مانند؛ بازی Fallout: New Vegas و بازی Cyberpunk 2077 جزو برترینهای ژانر خود به شمار میروند، اما بسیاری فراموش کردهاند که هنگام عرضه، چقدر پر از باگ و مشکل بودند.
Fallout: New Vegas
تا به امروز، بازی Fallout: New Vegas احتمالاً یکی از بازترین و آزادترین بازیهای نقشآفرینی تاریخ است که تنها با آثاری مانند بازی Baldur’s Gate 3 قابل مقایسه است. هر طرفدار RPG میداند چرا این بازی تا این اندازه دارای ارزش دوباره بازی کردن (Replayable) است: شخصیتسازی دقیق، جناحهای متنوع، طراحی ماموریتهای کاملاً باز، و دنیایی واکنشگرا تنها بخشی از جادوهایی هستند که Obsidian در New Vegas به نمایش میگذارد.
این بازی به گونهای طراحی شده که بازیکن را بابت کاوش در دنیا و تعامل با داستان پاداش میدهد. هرچه بیشتر از جهان خیالیاش یاد بگیرید، تجربهی شما عمیقتر و لذتبخشتر میشود. یکی از هوشمندانهترین جنبههای آن، باز بودن خط داستانی اصلی است؛ نهتنها میتوانید بخش آموزشی (Tutorial) را بهکلی نادیده بگیرید، بلکه حتی قادر هستید نیمی از بازی را نیز رد کنید، اگر چنین تصمیمی بگیرید.
این انتخاب طراحی، نهتنها تجربهی اول را آزاد و جذاب میسازد، بلکه برای بازیکنان بازگشتی و باتجربه، فرصتی فراهم میکند تا از ماموریتهای تکراری ابتدایی عبور کرده و مستقیماً به بخشهای اصلی و جذابتر بپردازند. به همین دلیل است که New Vegas، همچنان پس از سالها، به عنوان یکی از بزرگترین و آزادترین بازیهای نقشآفرینی در یادها باقی مانده است.
Undertale
تجربهی برخی بازیهای ویدیویی با پخش تیتراژ پایان به پایان نمیرسد و این دقیقاً همان چیزی است که در بازی Undertale اتفاق میافتد. اگر این بازی را انجام دادهاید و تنها یک پایان را دیدهاید، فرصت مشاهده یکی از نمادینترین روایتها، باسها و دیالوگها در تاریخ بازیهای ویدیویی را از دست دادهاید.
فقط یک بار تمام کردن بازی Undertale باعث میشود تصویر بزرگتر را نبینید، زیرا ذات واقعی بازی در تجربه سه مسیر مختلف، مقایسه آنها و یافتن پایان واقعی نهفته است. علاوه بر این، حتی اگر هر سه پایان را دیده باشید، شروع مجدد بازی تنها برای شنیدن یکی از بهترین موسیقیهای متن تاریخ، کاملاً ارزشمند است.
Sekiro: Shadows Die Twice
با فرض اینکه بازی Sekiro: Shadows Die Twice یک بازی بینظیر است که هیچ باسفایت بدی ندارد، تکرار بازی کاملاً منطقی به نظر میرسد. برخلاف سایر بازیهای FromSoftware که حرکت و پیشرفت شخصیت در آنها کند است، NG+ این شاهکار به شما اجازه میدهد که روی مهمترین موضوع تمرکز کنید، یعنی مبارزه دوباره با باسهای شگفتانگیز بازی.
تجربه استاد شدن در بازی دقیقاً در لحظهای کامل میشود که باس نهایی واقعی را شکست میدهید، هرچند تبدیل شدن به یک خدا و شکست دادن همه در یک چشم بر هم زدن، رضایتبخشتر است.
Disco Elysium
اگرچه این بازی تنها برای کسانی که عاشق مطالعه و روایتهای داستانی عمیق هستند جذاب خواهد بود، اما بازی Disco Elysium یکی از تاثیرگذارترین بازیهای مستقل تمام دوران است. گشتوگذار در خیابانهای Martinaise تجربهای است که هرگز فراموش نخواهید کرد، خصوصاً اگر تصمیم بگیرید فراتر از آنچه در نخستین بار تجربه کردهاید، جهان بازی را کاوش کنید.
صحبت با شخصیتهای مختلف، اتخاذ تصمیمات متفاوت، افزایش مهارتهای گوناگون و جستجوی راهحلهای متنوع به شما این امکان را میدهد که گستره بینظیری از امکانات پنهان در بازی Disco Elysium را ببینید، به گونهای که انگار هر گزینهای به دقت برنامهریزی شده است. برای بسیاری، اولین تجربه از بازی کافی بود تا متوجه شوند با یک شاهکار روبهرو هستند، اما در بار دوم فهمیدند که این بازی به سادگی قابل مقایسه با هیچ اثر دیگری نیست. با توجه به پیچیدگی داستان، پیامهای سیاسی و تفکرات فلسفی بازی، تجربه دوباره یا حتی سهبارهی بازی Disco Elysium برای درک کامل آن کاملاً ضروری است.
به پایان معرفی بهترین بازیهایی رسیدیم که ارزش دوباره بازی کردن بالایی دارند و در هر بار تجربه توانایی رو کردن یه برگ خاص از ویژگیهای مهم آنها است.
حال شما چه بازی یا بازیهای دیگری را برای تجربه دوباره پیشنهاد میکنید؟
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید