ده بازی عالی که در ابتدا انتظار می‌رفت با شکست مواجه شوند
1%
  • 0/10

ده بازی عالی که در ابتدا انتظار می‌رفت با شکست مواجه شوند

اما در نهایت آثاری ارزشمند از آب در آمدند

ده بازی عالی که در ابتدا انتظار می‌رفت با شکست مواجه شوند ۰ 2 ساعت قبل ترین‌ها (بازی) کپی لینک

در این مطلب نگاهی خواهیم داشت به ده بازی ویدئویی که انتظار می‌رفت با شکست مواجه شوند اما در نهایت آثاری عالی و باکیفیت از آب در آمدند.

صنعت بازی‌های ویدئویی گاهی اوقات می‌تواند بسیار بدبین و در عین حال سخت‌گیر باشد و وعده شکست برخی از آثار را قبل انتشارشان بدهد. امروزه نیز با وجود شبکه‌های اجتماعی، تریلرهای بازی‌ها می‌توانند امری خطرناک باشند به طوری که وجود کوچک‌ترین اشکال در یک بازی می‌تواند منجر به کمپین‌های بزرگ علیه آن اثر پیش از آن که حتی انتشار یابد بشود.

حال آن که گاهی اوقات، یک اثر می‌تواند پیش از انتشار و بنا بر نمایش‌های صورت گرفته از آن شک‌برانگیز باشد اما برخلاف انتظار و با عرضه بتواند بسیار فراتر از نمایش‌ها و وعده‌های سازندگانش عمل نماید. اگرچه این موضوع به ندرت به وقوع می‌پیوندد اما بیشتر از ان‌چه که ممکن است فکر نمایید صورت می‌گیرد. در ادامه لیستی از ده بازی را مورد بررسی قرار می‌دهیم که انتظار می‌رفت با شکست بزرگی مواجه شوند اما در نهایت آثاری بسیار عالی و خوش‌ساخت از آب در آمدند.

بازی Clair Obscur: Expedition 33

بسیاری از مخاطبین تصور می‌کردند بازی Clair Obscur: Expedition 33 بیش از حد خوب به نظر می‌رسد که بتواند چنین کیفیتی را در محصول نهایی ارائه کند. عناصر بصری عالی، سیستم مبارزات نوبتی به همراه عناصر تعاملی و باس‌فایت‌های که از نظر ظاهری اغراق شده هستند، همگی این موارد در کنار این واقعیت که با اولین اثر یک استودیو مواجه بودیم سبب می‌شد تا بسیاری تصور نمایند Expedition 33 بهتر از آن چیزی به نظر می‌رسد که بتواند در محصول نهایی ظاهر شود. از همین رو مخاطبین تصور می‌کردند با یک پروژه مستقل قابل ستایش اما فراموش شدنی مواجه هستند که شاید بتواند طرفدارانی نیز پیدا نماید اما نمی‌تواند در حد و اندازه‌های تریلرهای جاه‌طلبانه خود عمل نماید. اما در نهایت همگی این مخاطبین در اشتباه بودند.

بازی Clair Obscur: Expedition 33 نه تنها یک تجربه نقش آفرینی کامل و طولانی از آب در آمد بلکه یکی از بهترین آثار سال جاری و حتی چند سال اخیر بازی‌های ویدئویی تبدیل شد. بازی توانست در تمامی جوانب به وعده‌های خود عمل کرده و حتی کیفیتی بالاتر را در برخی از بخش‌ها به نمایش بگذارد. با مبارزات بسیار عمیق، داستان بسیار جذاب، تاثیرگذار و شوکه‌کننده، کیفیت گرافیکی و عناصر بصری خارق‌العاده و صداگذاری‌های کم‌نظیر، سبب شد تا بسیاری از گیمرها متوجه شوند که تصورات اشتباهی در خصوص این بازی داشتند و با یک اثر کم‌نظیر از سوی استودیو فرانسوی سندفال اینتراکتیو (Sandfall Interactive) مواجه بودند.

بازی Helldivers 2

بازی Helldivers 2 حقیقا از ناکجاآباد پیدایش شد. اولین نسخه از این سری یک بازی شوتر با دوربین ایزومتریک بود که اگرچه اثر شایسته‌ای به شمار می‌رفت اما نتوانست سروصدای زیادی به پا کند و هم‌چنین تقریبا یک دهه پیش منتشر شده بود. به همین دلیل ساخت یک دنباله برای چنین بازی، دلایل زیادی را شامل نمی‌شد اما این موضوع به وقوع پیوست و پس از اولین رونمایی صورت گرفته نیز، مخاطبین بسیار به آن بدبین بودند. بازی در نهایت در سال گذشته منتشر شد و به یکی از بزرگ‌ترین رویدادهای سال 2024 و یکی از بهترین عناوین لایو سرویس تبدیل شد.

دوربین بازی اکنون به سوم شخص تغییر یافته و مشخصا بودجه تولید آن نیز در مقایسه با نسخه اول افزایش پیدا کرده بود. اکشن پیاده‌سازی شده در این بازی در کمتر بازی آنلاین لایو سرویس دیگری به چشم می‌خورد. بازی سرشار از انفجار و هرج و مرج بوده و اثری است که می‌توان آن را با سایر دوستان تجربه کرد و بدین ترتیب به یک تجربه فراموش نشدنی تبدیل می‌شود. بازی Helldivers 2 مثال بازی این موضوع است که تا زمانی که شخصی ایده‌ای داشته باشد تا از یک اثر، یک تجربه تازه بسازد، یک فرنچایز هرگز با مرگ مواجه نخواهد شد.

بازی Lies of P

به دنبال اولین رونمایی صورت گرفته از بازی Lies of P توسط استودیو Round8، بازی به قدری با موج نفرت و واکنش منفی مواجه شد که باور آن سخت به شمار می‌رود. شکی وجود ندارد که اجتماع مخاطبین ژانر سولزلایک، مخاطبینی هاردکور و سخت‌گیر هستند اما این بازی هنگام معرفی در هر جایی با انواع و اقسام تمسخرها و ناسزاها از جمله متهم شدن به یک کپی دسته چندم از Bloodborne و یک اثر بدردنخور تا مواردی بسیار رکیک‌تر مواجه شد. بسیاری حتی پس از تجربه دمو منتشر شده از بازی نیز تصور می‌کردند که با یک تقلید بدون روح از Bloodborne روبه‌رو هستند. خوشبختانه تجربه بازی اصلی سبب شد بسیاری با اثری مواجه شوند که از بسیاری جهات کیفیتی در حد و اندازه‌های منبع الهام خود ارائه می‌کند.

بازی برداشتی نوآورانه از داستان پینوکیو روایت می‌کند و در میانه راه نیز پلیر را با چرخش‌های داستانی تاریکی مواجهه می‌کند. از طرف مقابل گیم‌پلی بازی به طور دائمی و پیوسته با مکانیزم‌های جدید در حال بسط و گسترش بوده که همواره احساس می‌کنید با پیشرفتی واقعی در طول تجربه بازی مواجه هستید. مبارزات بازی نیز بسیار فوق‌العاده بودند و برخی از بهترین طراحی باس‌فایت‌های صورت گرفته در ژانر سولزلایک در این بازی انتظار مخاطبین را می‌کشند. در مجموع عنوان Lies of P یک بازی عالی از هر نظر محسوب می‌شود که در ابتدا بسیاری انتظار چیزی بیشتر از یک شکست از آن نداشتند.

بازی Guardians of the Galaxy

کمپانی اسکوئر انیکس (Square Enix) و آثار ابرقهرمانی به یک پرچم قرمز کامل به دنبال شکست همه‌جانبه بازی Marvel’s Avengers در سال 2020 تبدیل شدند. علیرغم این موضوع، این کمپانی باری دیگر تصمیم گرفت با همراهی استودیو ایداس منترال (Eidos Montreal) به ساخت بازی Guardians of the Galaxy در سال 2021 مشغول شود. عبارت بسیاری از مخاطبین نگران کیفیت این اثر بودند به طور تمام و کمال حق مطلب را در خصوص وضعیت این اثر در ابتدا ادا نمی‎‌کرد. چرا باید یک کمپانی تصمیم بگیرد کاری را مجددا تکرا نماید آن هم در صورتی که این بار خبری از بخش چندنفره نخواهد بود؟ به نظر می‌رسد باری دیگر با همان Marvel’s Avengers اما با وضعیتی بدتر مواجه بودیم چرا که بازی حتی شامل بخش چندنفره نیز نمی‌شد.

به شکل غافل‌گیرکننده‌ای با یک بازی عالی مواجه شدیم که در ابتدا تصور می‌کردیم به یک شکست کامل دیگر منجر می‌شود. این بازی در بردارنده همه‌ی مواردی بود که سبب می‌شد Guardians of the Galaxy به یک تجربه مهیج و لذت‌بخش تبدیل شود به طوری که اگرچه شخصیت استارلورد تنها به صورت مستقیم تحت کنترل قرار می‌گرفت اما مبارزات تمامی اعضای تیم را نیز مشارکت می‌داد. اگرچه مبارزات بازی بسیار خوب بودند اما بازخوردهای کلی چندان خوب نبودند چرا که بسیاری از مخاطبین باز هم تصور می‌کردند با اثری به مانند The Avengers مواجه هستند. در هر صورت، Guardian of the Galaxy یکی از تجربیات لذت‌بخش چند سال اخیر در زمینه بازی‌های ابرقهرمانی محسوب می‌شود.

بازی Divinity: Original Sin 2

زنده کردن یک ژانر می‌تواند یک امر بسیار سخت باشد. هنگامی که استودیو لارین (Larian) بازی Divinity: Original Sin 2 را معرفی کرد تردیدهای بسیاری وجود داشت که بتواند تاثیر قابل توجهی بگذارد چرا که نسخه اول به عقیده برخی از مخاطبین اثر قابل توجهی به شمار نمی‌رفت. بازی اول در کل اثر خوبی بود و اگرچه سیستم مبارزات بسیار جذاب بودند اما با داستانی نه چندان عالی مواجه بودیم و بخش صداپیشگی نیز زمخت و بی‌روح جلوه می‌کرد. در این صورت، یک نسخه دنباله باید چه کاری را به صورت متفاوت انجام دهد تا بتواند اسمش را بر سر زبان‌ها بیندازد؟

داستان بازی به طور قابل توجهی بسیار سیاه‌تر شد و در عین حال کاراکترها این بار بسیار جذاب‌تر و گیراتر بودند و دنیای بازی بهتر از قبل پیاده‌سازی شده بود. بالاتر از این موارد، سیستم مبارزات، انقلابی محسوب می‌شد و یکی از بهترین سیستم مبارزات CRPG طراحی شده در طول تاریخ را در مقابل مخاطبین قرار می‌داد. حجم آزادی که در طول هر درگیری و مبارزه ارائه می‌شد چیزی بود که نمونه آن را در کمتر اثر دیگری می‌توانید بیابید. به این موارد بخش چندنفره را نیز اضافه نمایید. ترکیب این عناصر منجر به موفقیت بسیار بزرگی شد که ژانر CRPG را باری دیگر در مرکز توجهات و فضای مین استریم قرار داد و زمینه‌چینی مناسبی برای یک اثر انقلابی دیگر یعنی بازی Baldur’s Gate 3 مهیا کرد.

بازی Deus Ex: Human Revolution

مجموعه Deus Ex به قدری نسخه اول باکیفیتی داشت که ساخت دنباله برای آن اجتناب ناپذیر بود با این حال بازی دوم تحت عنوان Deus Ex: Invisible War به سادگی یک بازی بد و بی‌کیفیت بود. یک اثر خسته‌کننده با ریتم کند و تاریخ مصرف گذشته که در سال 2004 منتشر شد و به نظر می‌رسید در همین جا، این مجموعه به پایان کار خود رسیده است. هنگامی که نسخه سوم تحت عنوان بازی Deus Ex: Human Revolution معرفی شد به طور قابل درکی نگرانی‌های در خصوص این اثر وجود داشت.

یک کاراکتر جدید، یک دنیای به مراتب جدی‌تر و تاریک‌تر و یک مسیر جدید برای روایت داستان امری امیدوارکننده به شمار می‌رفتند. اما حقیقت ماجرا بدین شرح بود که آخرین نسخه موفق از این مجموعه در سال 2000 منتشر شده بود و نسخه جدید قرار بود حداقل ده سال بعد عرضه شود. خوشبختانه تمامی این نگرانی‌ها با عرضه بازی به دست فراموشی سپرده شد چرا که Human Revolution حتی از نسخه اول نیز توانست موفقیت بزرگ‌تری را کسب کند و در عین حال شخصیت آدام جنسن را به عنوان یکی از بهترین کاراکترهای معرفی شده در یک داستان علمی تخیلی در تاریخ بازی‌های ویدئویی تثبیت کند.

بازی Marvel’s Spider-Man

علیرغم آن که آثار ابرقهرمانی همواره برای ساخت یک بازی ویدئویی گزینه‌ای ایده‌آل بودند اما تنها تعداد انگشت شماری از آن‌ها، آثار قابل توجه و شایسته‌ای از آب در می‌آمدند. سری Batman Arkham، بازی The Incredible Hulk: Ultimate Destruction و بازی X-Men Origins: Wolverine جزو معدود آثار قابل توجه در طول سی سال اخیر عصر مدرن بازی‌های ویدئویی بودند.

این لیست به هیچ وجه بلند بالا به شمار نمی‌رود و اگرچه بازی Marvel’s Spider-Man توسط استودیو کاربلدی چون اینسومنیاک گیمز (Insomniac Games) در حال توسعه قرار داشت هم‌چنان نتجیه نهایی مشخص نبود که به چه چیز منجر می‌شود. تریلر رونمایی موجب اشتیاق بسیاری از مخاطبین شد اما هم‌چنان با تردید به آن چشم دوخته شد چرا که بازی به مانند بهترین اثر ابرقهرمانی تاریخ به نظر می‌رسد. خوشبختانه تا حد زیادی نتیجه نهایی به همین شکل بود.

عنوان Marvel’s Spider-Man نه تنها جنبه اسپایدرمن بلکه جنبه مربوط به پیتر پارکر را نیز به بهترین شکل مدیریت کرد. بخشی که اغلب در آثار ابرقهرمانی مورد چشم پوشی قرار می‌گیرد. بازی هم‌چنان با کاراکترهای شناخته شده خود به روایت داستانی اورجینال و جذابی می‌پرداخت که سبب می‌شد احساسی تازه و متفاوت ارائه کند. سیستم مبارزات با الهام از سری Batman Arkham طراحی شد و توانست با استفاده از قابلیت‌های منحصر به فرد اسپایدرمن تجربه‌ای متفاوت را ارائه کند. از سال 2018 تاکنون آثار ابرقهرمانی دیگری سعی کردند کیفیت این بازی را ارائه کنند اما حتی نتوانستند به آن نزدیک شوند.

بازی Metal Gear Rising: Revengeance

یک بازی اسپین‌آف همواره حجم قابل درکی از شک و تردید را به همراه خود دارد. این آثار شاید هرگز حسی از مجموعه اصلی خود را ارائه نکرده، اغلب به مانند یک DLC یا بسته الحاقی به نظر برسند و به طوری که در نهایت با یک بازی تکمیل نشده و یا حتی غیرضروری مواجه شویم. خوشبختانه استودیو پلاتینیوم گیمز (Platinum Games) مسئول توسعه این بازی بود و برند آن‌ها گزینه‌ای عالی برای سری Metal Gear Solid به شمار می‌رفت. بدین ترتیب بازی Metal Gear Rising: Revengeance یکی از بهترین بازی‌های اکشن ساخته شده به حساب می‌آید.

اگرچه داستان با فراز و فرودهایی همراه می‎‌شد اکشن بازی یک تجربه ده از ده را ارائه می‌کرد به طوری که باری دیگر ریدن به کاراکتر اصلی تبدیل شده بود. با این حال این بار، این شخصیت به یک نینجای سایبورگی کامل تبدیل شده بود که قادر بود همه چیز را به لطف سیستم اسلشینگ منحصر به فرد بازی به قطعات کوچک‌تر تبدیل کند و فرقی نمی‌کرد با دشمن مواجه باشید یا با یک شی.

اکشن بازی کاملا دیوانه‌وار بود و اغلب به مانند یک انیمه در قالب بازی ویدئویی به نظر می‌رسید به طوری که ریدن موشک‌ها را نیز به دو نیم تقسیم می‌کرد و دشمنان مقابلش را نیز قطعه قطعه می‌کرد. در کل به عنوان یک اثر از مجموعه‌ای شناخته شده و محبوب، با بازی عجیبی مواجه بودیم که در کل می‌توانست تجربه‌ای ارزشمند و شایسته باشد.

بازی Mad Max

قانون عمومی در رابطه با بازی‌های لایسنس شده وجود دارد. آن‌ها آثاری افتضاح هستند. خب حداقل 80 درصد اوقات آن‌ها آثاری متوسط بوده و هیچ چیز قابل توجهی در رابطه با آن‌ها وجود ندارد. اگرچه بازی Mad Max ارتباطی به فیلم‌های آن ندارد اما در همان سالی عرضه شد که فیلم سینمایی Mad Max: Fury Road با نقش آفرینی تام هاردی (Tom Hardy) و شارلیز ترون (Charlize Theron) در سینماها اکران شد.

خوشبختانه ساخته استودیو اولانچ (Avalanche Studios) بسیار بهتر از آن چیزی از اب در آمد که انتظار می‌رفت به طوری که مبارزات الهام گرفته شده از سری Batman Arkham بوده و مبارزات جذابی با وسایل نقلیه نیز طراحی شده بود. گرافیک و عناصر بصری نیز دقیقا با آن چیزی که یک بازی Mad Max باید به نظر برسد مطابقت داشت و داستانی مناسب با دنیای این مجموعه به منظور روایت در نظر گرفته شده بود. بازی شامل برخی از مشکلات رایج عناوین جهان باز بود اما با این وجود اگر در کنار یکی از بزرگ‌ترین عناوین سال 2015 یعنی بازی Metal Gear Solid V: The Phantom Pain منتشر نمی‌شد می‌توانست به مراتب با استقبال بیشتری مواجه شود.

بازی Horizon Zero Dawn

بازی Horizon Zero Dawn هنگامی که برای اولین بار رونمایی شد از گرافیک و عناصر بصری مسحورکننده‌ای برخوردار بود با این حال باز هم مخاطبین گمان می‌کردند این اثر بیش از حدی خوب است که بتواند یک بازی باشد. اگر بخواهیم به طور صادقانه به ماجرا نگاه کنیم ما گیمرها به تعداد دفعات زیادی با تِک دموهایی که به عنوان بازی به نمایش گذاشته شدند فریب خوردیم به ویژه که استودیو گوریلا گیمز (Guerrilla Games) نیز یک بار به واسطه نمایش نفرین شده Killzone 2 با جنجال‌های بسیاری مواجه شد. به همین دلیل نگرانی‌هایی از این قبیل قابل درک محسوب می‌شدند.

بازی چگونه واقعا تجربه می‌شود؟ در کدام فضایی داستانی، ربات‌های دایناسور مانند می‌توانند وجود داشته باشند به طوری که نه تنها داستان قابل باور به شمار برود بلکه بخشی از یک سفر منسجم و یکپارچه باشد و بتواند نماینده‌ای مناسب به عنوان یک بازی فرست پارتی سونی و پلی استیشن به شمار برود؟ اگرچه که به نظر می‌رسید با یک The Order 1886 دیگر مواجه باشیم، بازی Horizon Zero Dawn توانست از تمامی انتظارات فراتر عمل نماید و یکی از آثار متمایز و منحصر به فرد سونی در نسل هشتم باشد.

گیم‌پلی بازی در بهترین حالت ممکن ارائه می‌شد و عناصر بصری نیز دقیقا به مانند نمایش‌ها و تبلیغات بازی، چشم‌نواز و محسورکننده بودند. با این حال این داستان بازی بود که سبب شد این اثر به یک موفقیت کامل تبدیل شود. طرح کلی به قدری جذاب بود که توانسته بود به خوبی در بستری مناسب گسترش یافته و در دنیای بازی روایت شود و نتیجه به یکی از موفق‌ترین انحصاری‌های سونی تبدیل گردید.



مطالب مرتبط

دیگران نیز خوانده‌اند

نظرات

دیدگاه خود را اشتراک گذارید
guest

0 دیدگاه
جدیدترین
قدیمی‌ترین بیشترین رای
Inline Feedbacks
View all comments