یکی از عناصری که در عناوین ژانر وحشت کمک شایانی به خلق اتمسفر ترسناک بازی میکند، بدون شک رنگآمیزی محیط و فضاسازی آن است. گرافیک یک بازی ترسناک عموماً یکی از قدمهای اول برای خلق اتمسفر وحشتناک آن بازی است. استودیو بلوبر در آخرین اثر خود یعنی Layers of Fear 2 نشان داد در استفاده از رنگهای قرمز، سیاه، خاکستری و سفید مهارت زیادی دارد. ترکیب و استفاده از این چهار رنگ یکی از ابزارهایی است که عموم بازیهای ژانر وحشت از آن بهره میبرند. در عنوان Blair Witch شما شاهد موقعیتهای مختلفی از لحاظ رنگبندی هستید. گاهی فضا آنقدر مه آلود میشود که گنگ بودن مسیرتان ناخودآگاه شما را به یاد Silent Hill میاندازد. کلبههای چوبی و قدیمی وسط جنگل آنچنان با جزئیات زیاد طراحی شدهاند که بوی کهنگی و متروکه بودن را به خوبی به شما القا میکنند؛ حتی جنگل بلک هیلز به شکل قابل قبولی طراحی شده است.
کلبههای چوبی و قدیمی وسط جنگل آنچنان با جرئیات زیاد طراحی شدهاند که بوی کهنگی و متروکه بودن را به خوبی به شما القا میکنند
در بخشهایی از بازی با افت فریم شدیدی مواجه میشویم. بافتهای درختان جنگل، گاهاً مصنوعی به نظر میآیند. نورپردازی در طول روز چشم نواز و در طول شب ملال آور است. در بخش گرافیک بازی با تمام این توضیحات باید گفت Blair Witch مجموعهای از پارادوکسهای گرافیکی است. این گاه خوب بودن و گاه بد بودنهای نمای بصری بازی ما را به این فکر میاندازد که در طول ساخت این عنوان، تیم گرافیک بازی بعضی روزها خسته و بعضی روزها پرانرژی روی پروژه کار میکردند. فاجعهی بخش گرافیک در مهمترین بخش آن اتفاق میافتد؛ انسانهای درختنما که یکی از شخصیتهای ترسناک بازی به شمار میآیند؛ موجودات ضعیف و بیآزاری که به راحتی با چراغ قوه دمار از روزگارشان در میآورید. تیم طراحی آنقدر بی حوصله و بد سلیقه در خلق این موجودات عمل کرده که به جرات ناجورترین وصلهی گرافیکی بازی همین شخصیت است. این آدمهای درختنما نه از لحاظ رنگبندی با محیط جنگل هارمونی درستی دارند و نه به شکل ترسناکی طراحی شدهاند. در یک کلام عنوان Blair Witch در بخش گرافیک آنقدر روی یک نمودار سینوسی بالا و پایین میشود که در این بخش نمره متوسطی به خود اختصاص میدهد.